شیرین زبون خونه ما
سلام گلکم دو ماهه وقت نکردم بیام و برات از شیرین کاری ها و شیرین زبونی هات بنویسم. قربون شکل ماهت بشم من . یه آمار کلی از این دو ماهه اخیر میدم 25 فروردین عروسی دختر عمه فاطمه بود و شما مثل ماه شده بودی با اون لباس عروسی که پوشیده بودی . توی سالن هم یه جا بند نمیشدی و دایم باید میدوییدم دنبالت عین جوجه مرغ فرار میکردی. اردیبهشت هم یواش یواش جمله های کوتاه میگفتی و مفهوم حرفتو میرسوندی ما هم ذوق مرگ میشدیم. هواپیما و آمبولانس رو با هم دیده بودی و به هردوشون میگفتی هامبولونس... اسم بابا و مامان رو خوب میگفتی اما معصومه و خودت رو نه اصلا نمیگفتی و فقط میخندیدی... اوایل خرداد هم عازم مشهد مقدس شدیم البته به همراه...
نویسنده :
مامان دو فرشته
4:20